گمشده
گمشده
شعر ، منصور ایمانی ، اصلاح ۲۷۲ ، دوشنبه ۲۳/۳/۱۳۹۰ ، سال ششم .
آی رفیقان خاکی !
آی چشمهای افتاده از حیا ،
در سالهای طغیان جوانی !
کجایید ای پارسایان نوجوان ؟
فرزندان مشهدی اکبر
حاجیه صفورا
آی بچه های ساده میرزا احمد
شهر بی دروازه ام را نگاه کنید
نامهای ناآشنا را بیینید
و بشنوید حرفها را
که بی سلام آغاز می شود
من جوانی را دیدم
که نام مادر بزرگش را نمی دانست
ولی در عوض
هفت پشت « مسی » را می شناخت
با « پپسی » رفاقت داشت
و نافش را به «پیتزا » بسته بود
آی رفیقان خاکی !
کوچه ام کجاست ؟
من نشانی هایم را گم کرده ام
من اینجا گم شده ام
مرا در خانه ام پیدا کنید …