به سوی بهتر شدن
نکته ، سید رضا اسحاقی ، بخش اول ، اصلاح ۲۷۶ ، دوشنبه ۲۰/۴/۹۰ ، سال ششم .
همه ی ما ، دوست داریم که هدف هایی درزندگی داشته و در جهت رسیدن به آن ها ، گام برداریم . همه ی ما ، خواهان آن هستیم که تقریبا منحصربفرد بوده و زندگیمان هدفمند و دارای معنا باشد و به سوی بهتر شدن حرکت کنیم .
جهت تحقق اهداف بالا ، هر انسانی باید قبل ازهر چیز ، به رشد و پیشرفت خود توجه نماید . زیرا هنگامی که نسبت به پیشرفت درونی خویش متعهد باشیم ، میتوانیم گام های موٍثری در مسیر خدمت به دیگران نیز برداریم .
دانستن این نکته جالب است که هنگامی روی پیشرفت شخصی خود متمرکز می شویم ، خواه یا ناخواه سهم بزرگی هم در پیشرفت دنیای اطراف ، خواهیم داشت . چون اطرافیان ما نیز می توانند از ترقیات ما بهره مند شوند . شرط موفقیت در پیشرفت فردی ، خودشناسی است . خودشناسی یعنی این که هر شخص قادر باشد نقاط قوت و ضعف خود را بهتر بشناسد .
برای اینکه بتوانیم بهتر خود را بشناسیم ، باید ابتدا فهرستی از « ارزشهای خود » را تهیه کرده و ببینیم :
ــ در زندگی چقدر به آن ها اهمیت میدهیم ؟
ــ تا چه اندازه در جهت حفظ آن ها گام برمیداریم ؟
این فهرست میتواند شامل مواردی مانند آرامش ، آزادی ، احساس مسئولیت ، معنویت ، ثروت ، شهامت ، مهربانی ، عشق و… باشند .
وقتی همه کلمههایی را که برایمان مهم هستند انتخاب کردیم ، باید سعی کنیم ده مورد از باارزشترین آن ها را انتخاب کرده و سپس با دقت مجددا به فهرست خود ، نگاه کنیم . البته باید توجه داشت که هنگام مطالعه ی فهرست جمع آوری شده ، چه حسی به ما دست می دهد ؟
آیا به نظر میرسد که آن ها بخشی از وجود ما هستند ؟
آیا با یادآوری آن ها ، احساس امیدواری و قدردانی در ما زنده می شود ؟
سپس باید دقت کنیم که تا چه حد در جهت پیاده سازی ارزشها در زندگی روزمره خود گام برمیداریم یا چه کارهایی انجام میدهیم که سبب دوری از آن ها می شود؟
بعد از این خودارزیابی ، میتوانیم نظر نزدیکان موفق و دلسوز خود را نیز درمورد نحوه رفتارها و در واقع نمود بیرونی ارزشهای اخلاقیمان ، جویا شویم .
البته ارزشهای ما ، الزاما کارهایی را که قصد انجام آنها را داریم ، نشان نمیدهند ، بلکه صرفا بر چیزهایی دلالت دارند که باید در زندگی خود داشته باشیم تا بتوان بهتر بودن را تجربه کرد .
حال که حدودا اولویتهای جدید خود را شناختهایم ، مرحله بعد ، به رسمیت شناختن و احترام به آن ها است . مثلا اگر داشتن تفریح و سرگرمی را یکی از اولویتهای خود تعیین کردهایم ، درصورتی که فرد یا کاری مزاحم وقت فراغت ما شود ، باید آن مانع را کنار زد .
همچنین اگر قرار گذاشته ایم که برای خود احترام قائل شویم ، به خاطر قبول کردن درخواستهای دیگران ، نباید خود را نادیده بگیریم . وقتی تصمیم گرفتیم به خواستههای خود جواب مثبت دهیم ؛ باید توانایی « نه » گفتن به دیگران را هم داشته باشیم .
بسیاری از افراد در این مرحله ، احساس ناتوانی کرده و به هزاران دلیل نمیتوانند راحت ، قاطع و محترمانه نظر خود را به طرف مقابل ابراز کنند یا شرایط زندگی و کارشان طوری نیست که قادر به « نه » گفتن باشند . به هر شکل ، ناتوانی در قبول نکردن و « نه » گفتن عاملی است که بسیاری از مردم را از داشتن زندگی مورد علاقه ی خود ، بازمیدارد . البته گاهی هم طبق خواست خود ، تصمیم میگیریم ولی آن را عملی نمیکنیم .
اگر دائم به دیگران « بله » نگوییم ، وقت بیشتری برای خود خواهیم داشت . اگر تنها با مواردی موافقت کنیم که واقعا خود خواهان آن هستیم ، گرفتار کمبود وقت نشده و احساس ناامیدی و عصبانیت نخواهیم کرد .
نخستین گام ، آگاهی از وضعیت خویش است . باید دقت کنیم در طول روز چند بار بر خلاف خواست قلبی خود ، انتخابهایی را صورت می دهیم ؟ ، برای تغییر در این خصوص میخواهیم چگونه عمل کنیم ؟ ، چه عاملی ما را از گفتن کلمه « نه » بازمیدارد؟
گاهی فکرمیکنیم اگربه دیگران پاسخ منفی بدهیم ، دیگر ما را دوست نخواهند داشت . پاسخ هر چه باشد ، وجه مشترک همه این تصمیمات ، ترس است .
« نه » گفتن ، سبب می گردد ازناامید گشتن ، رنجاندن دیگران یا از دست دادن فرصتها بترسیم . اما آیا به دست آوردن محبت دیگران به هر قیمتی ، سبب احساس نیک بختی و موفقیت در ما می گردد ؟